به گزارش خبرچه به نقل از جام نیوز، وبسایت بی بی سی فارسی با انتشار یادداشتی به قلم "مهدی تاجیک" وضعیت جریان موسوم به "روشنفکری دینی" در ایران را بررسی و روایت کرده است.
در آغاز این یادداشت میخوانیم: «روشنفکری دینی پروژه ناتمامی است که از بد روزگار، اغلب نظریهپردازانش در این سو و آن سوی جهان پراکنده شدهاند. آنها حالا نه صدای واحدی دارند و نه تریبون قدرتمندی که حلقه وصلشان به یکدیگر باشد. وضعیت با دو دهه پیش متفاوت شده است؛ زمانی که روشنفکران دینی، گروهی مرجع به حساب میآمدند و طنین صدایشان چنان قدرتمند بود که فضای دانشگاهها را در ایران تحت سلطه خود داشت. مهمترین تریبون این جریان یعنی "مجله کیان" نیز بیشتر از یک رسانه، نقش یک حلقه فکری را بازی میکرد. زنجیرههای این حلقه را در آن زمان به غیر از عبدالکریم سروش٬ کسانی مانند اکبر گنجی٬ غلامرضا کاشی٬ محسن آرمین٬ علیرضا علویتبار٬ آرش نراقی و سعید حجاریان تشکیل میدادند. حالا پس از ۲۰ سال، هرکدام از دستاندرکاران کیان سرنوشتی متفاوت پیدا کردهاند و مسیری را رفتهاند که دیگر امکان یکصدایی را نمیدهد.»
نگارنده با اشاره به توقیف مجله کیان در سال ۱۳۷۹، ادامه میدهد: «این درست زمانی بود که روشنفکران دینی آرام آرام ناکام ماندن ایدههایشان را به چشم میدیدند.»
یادداشتنویس وبسایت بیبیسی سپس با تأکید بر یأس روشنفکران دینی از به ثمر رسیدن پروژههای سیاسی مطلوبشان بهدنبال برگزیده شدن محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، میافزاید: «آنها با شوک احمدینژاد دریافتند که هرچه در سالهای پیش از آن رشته بودهاند، از هم باز شده است... جریان "تحکیم وحدت" که صدای تغییر در دانشگاهها بود، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ حتی دیگر حاضر نبود صدای روشنفکران دینی را بشنود، چه رسد به آنکه بخواهد مبلغ و مدافع این صدا در جامعه باشد.»
تاجیک اضافه میکند: «مشکل این نبود که نواندیشان دیگر تریبونی به قدرتمندی کیان نداشتند، بلکه اعتبار آنها بهعنوان یک جریان "منجی و دارای قدرت تغییر" مورد تردید قرار گرفته بود. آنها در سالهای قبل٬ بیش از اندازه حیات خود را به حیات دولت وابسته کرده بودند و پروژهشان از یک پروژه فکری و فلسفی، بدل به یک پروژه سیاسی شده بود. در نتیجه شکست دولت٬ شکست آنان نیز بود. در اغمای ۴ ساله تا خرداد ٬۱۳۸۸ رد روشنفکران دینی را میشد در رسانههایی گرفت که الزاما به آنها اختصاص نداشت. فصلنامه "مدرسه" تنها تریبون اختصاصی این جریان در دولت اول احمدینژاد بود که آن هم بیش از دو سال عمر نکرد.»
یادداشت بیبیسی اینگونه ادامه مییابد: «موج ۸۸ [فتنه] بدل به آغازی دوباره برای جریان نواندیشی دینی شد. در فضای ملتهب پس از انتخابات، رجعتی غیرمنتظره به آنها و آرایشان دیده میشد. فقط بیانیهها و موضعگیری کسانی مانند عبدالکریم سروش نبود که بیش از گذشته مورد توجه قرار میگرفت، بلکه حتی مراجع نواندیشی مانند آیتالله منتظری و آیتالله صانعی با محبوبیت اجتماعی روبرو شدند.»
نگارنده آنگاه با طرح این ادعا که اکثر روشنفکران دینی بر اثر فشار حکومت وادار به جلای وطن شدند، در تلاش برای توجیه پناه بردن آنان به آغوش رسانههای بیگانه مینویسد: «فصل بعدی، فصل بستن چمدانها و وداع با وطن بود. گروهی راهی اروپا و گروهی رهسپار کانادا و آمریکا شدند. آنها که در وطن ماندند، راه آسانی پیش پایشان نبود؛ در نتیجه یا خود را در سلولهای اوین و راهروهای دادگاه دیدند یا جبر سکوت را پذیرفتند[!] برای روشنفکران دینی مهاجر، اما انگیزه تازهای ایجاد شده بود که در فضای باز و فارغ از ترسهای امنیتی، یکبار دیگر بخت خود را برای داشتن تریبونی واحد و رساندن صدایی قدرتمند به مخاطبانشان بیازمایند. برای این هدف، آنها به سراغ رسانههای آنلاین رفتند که امکان پیوند به یکدیگر را فارغ از جداافتادگی جغرافیایی میداد.»
تاجیک در فراز بعدی یادداشت خود از مشکلات متعددی که روشنفکران دینی خارجنشین با آنها دست به گریباناند یاد کرده است: «در سالهای اخیر، تضادهای فکری در بین نواندیشان دینی مهاجر عمیقتر شده و برای نمونه، بحثهای اخیر عبدالکریم سروش درباره "رؤیاهای رسولانه و جایگاه وحی در اسلام" به جدال فکری کمسابقهای میان نواندیشان دینی دامن زده است. مشکلات زندگی در مهاجرت هم -هرچند اغلب به زبان نمیآید اما- عاملی کلیدی در انفعال روشنفکران مذهبی است. آنها میخواهند هویت فکری خود را حفظ کنند و برای مثال در پاریس به مناسبت محرم و رمضان برنامههای دینیشان را برگزار میکنند. وضعیت آنها بهخوبی بیانگر دشواریهای یک روشنفکر دینی در مهاجرت است.»
یادداشتنویس بیبیسی به فهرست مشکلات روشنفکران دینی مقیم خارج از کشور میافزاید: «عدم دسترسی به جامعه مخاطب از یک طرف و عدم استقبال از جامعه میزبان از طرف دیگر، باعث شده که آنها خواهناخواه به حاشیه بروند. روشنفکران دینی برخی از مهمترین متحدانشان را در ایران از دست دادهاند. اکنون اثری از یک جنبش اجتماعی قدرتمند دیده نمیشود٬ جریانهای دانشجویی کماکان در اغماست و رسانههایی مانند "مهرنامه" که دستاندرکاران آن در سالهای قبل از متحدان روشنفکری دینی بودند، حالا به دشمنان فکری این جریان تبدیل شدهاند.»
تاجیک در پایان یادداشت خود برای وبسایت بیبیسی، مجددا انگشت اتهام را بهسمت حاکمیت دینی میگیرد و مینویسد: «سال گذشته آیتالله خامنهای در یک سخنرانی عمومی به انتقاد از ایده "اسلام رحمانی" پرداخت و با این کار، شاهبیت نظرات روشنفکران دینی را نشانه گرفت. آنها حالا تنها امیدشان این است که وضعیتی ناگهانی مانند سال ۸۸ ایجاد شود و بتوانند دوباره دل مخاطبانشان را در ایران بهدست بیاورند. در حال حاضر راههای ارتباطی روشنفکران دینی محدود به رسانههای خارج از کشور و همچنین صفحاتشان در شبکههای اجتماعی است که مخاطبانش رویهمرفته حتی به اندازه طرفداران یکی از سلبریتیهای ورزشی و سینمایی هم نمیشود...»